|
مفقود الاثر می برم ماندن را زیر آتش شدید جایز ندانست . خمپاره و تیر و توپ بود که می آمد . وقتی دید چند ماشین دیگر هم فرمان چرخانده و پشت به دشمن ، رو به میهن ، تخته گاز می روند ، دور زد و پا از روی پدال گاز برنداشت . آتش هر لحظه سنگین تر می شد . پشت سر ماشینهای دیگر به دژبانی جاده رسید. دژبان رفت جلوی اولین ماشین و پرسسید : (( اخوی کجا انشاالله ؟ )) راننده ی اولی گفت : (( شهید می برم )) راه باز شد و اولی فلنگ را بست . ماشین دوم جلو رفت . - کجا؟ - مجروح دارم داداش ! راه باز شد ماشین دوم هم گرد و خاک کرد و رفت . نو.بت ماشین دوستمان شد که صحبتها را شنیده و به دنبال راه فراری بود و حسابی دستپاچه شده بود . دژبان پرسید :(( شما کجا به امید خدا ؟ )) راننده دنده چاق کرد و گفت : (( من مفقود الاثر می برم ! )) و گاز داد . لحظه ای بعد دژبان به خود آمد و در حالی که به ماشین سومی که انگار پرواز می کرد نگاه می کرد زد زیر خنده . [ شنبه 90/7/16 ] [ 1:0 عصر ] [ ]
|
|